۱۳۹۴ مهر ۲۶, یکشنبه

طاق بالا بلندي، در ايستادگي و فدا
بياد 36 قهرمان اشرفي و شهداي سرفراز اين حماسه  اسطوره اي
 تا فراروي روح و روان، مردانه و جانانه، بدون چشمداشت، به خاطر آزادي
ايستادند.
محمود نيشابوري
«ما سرنوشت را با دستان خودمان مي نويسيم.»
 اين كلام همه قهرمانان و شكست ناپذيران اشرفي بود.
 زير آسمان كبود
توي شهر من، تو، او ، ما، آنها در هر لحطه انساني بدنيا مي آيد و در جاي ديگر انسان ديگري مي ميرد
يكي در بستر
 ديگري بدون اينكه بخواهد بميرد او را بزور مي ميرانند
 يكي، سكته مي كند و تصادف
يكي راه سرخ بي بازگشت راآگاهانه انتخاب مي كند
نه براي  راحتي خود بلكه براي خلقش
بلي، خلاصه زندگي
 شايد دو كلام و يك خط مستقيم باشد، تولدو مرگ
اندازه خط كوتاه و گاهي بلند است، بستگي دارد به فرد
آنهايي كه روزي پا در مسير رزم گذاشتند و به نداي راه گوش فرا دادند. آنها كه خود حماسه آفريناني بي باك و ترس و بيم. حماسه پشتِ حماسه، كهكشان پشت كهكشان. فراز پشت فراز. و خالقان اين اسطوره چه كساني هستند؟ با كدام شورِعشقي رزميدمد؟
 و با كدام شعله ي ايمان جانانه، ايستادند تا فراسوي روح و روان؟
اين نسل با ايمان جاري در خونش مي جنگد. ايمان به حقيقت يك راه و آرماني شكوفا. ايمان و يقين به پيروزي و سرنگوني اهريمنان ايران زمين. گو هرچه باشد يا نباشد، گو هر چه پيش آيد يا نيايد، آنها پيروزِو پيشتاز اين ميدانند، چرا كه با ايمان به

ناديدني و با اتكا بر اصول براي رضاي خلق و خدا آگاهانه مي جنگند، چرا كه سرنوشت را با خون شان مي نويسند. و پرچم
پيروزي را در اوج بر افراشته اند...
بلي، دليران،
شما راه و رسم مجاهدين را به اوج رسانديد، و آن چه آفريديد ورای همه حماسه های تاريخ مقاومت است، و با وفای به پيمان، با فدای بيکران، در تاريخ ايران جاودانه شديد، سقف نويي در پرداخت بهاء آفريديد
آيين تان برخاستن است
تيغ شب در مي ماند آنگاه كه ديده مي گشاييد
بگذار بخت خود را بيازمايد تيغ شب
سحر با شما ميشود آغاز
و بامداد از نام تان ميشود سرشار
فقط در يك كلام دشمن زبون را داغان و رسوا كرديد.
 درود و هزاران سلام بر شمايان باد.