درتهاجم ضد انساني اخير پاسداران و
مزدوران انها به كمپ ليبرتي 24 قهرمان مجاهد خلق به شهادت رسيدند و بخش هاي
وسيعي از كمپ نيز به ويرانه تبديل شد . اين جنايت كه از جنبه حقوقي صرف
بدون شك مصداق جنايت عليه بشريت است با موجي از محكوميت داخلي و بين المللي
همراه شد . ايرانيان شريف و ازاده از اعماق زندانهاي قرون وسطايي فاشيسم
مذهبي حاكم بر ايران گرفته تا دانشگاهها و بازاريان و .... تا تقريبا قريب
به اتفاق جريانات سياسي و حقوق بشري ايراني (عليرغم هر اختلاف سياسي كه با
مجاهدين داشته و دارند )
بصورت يكپارچه اين جنايت در
حق افراد بيدفاع و محصور را محكوم كرده و اخوندهاي تبه كار و سپاه جهل و
جنايت را مسئول ان دانستند . دراين ميان اما تعدادي از پاسداران سياسي و
بريده مزدوران خيانت پيشه در دريك تقسيم كار كاملا اشكار و در نهايت رذالت
پيشگي به شستن دستهاي خونين پاسداران پرداختند ( كه البته انتظاري حز اين
هم ازاين تير و طايفه خائن و تواب تشنه بخون نبوده و نيست و اگر غير از
اين بكنند عجيب است ) .از جمله اين افراد وكيلي كه مدتهاست در شكل و محتوا بطور كامل ” روحاني ” شده است و ازقرار معلوم هيچوقت ” مفت حرف نزده و نمي زند ” نيز بفرموده يا حبا للارتجاع يا بغضا للمجاهدين نيز فرصت را غنيمت شمرده و زبان رذالت از نيام حقارت بركشيده وسوار بر اسب دنائت به ميدان امده و به توجيه جنايت پرداخته ودن كيشوت وار و به نيابت به صدور فتوا براي اين و ان پرداخته است ودريك نا پرهيزي نادر مرتكب يك فقره قمپز هم شده است .
بدنيست به شيوه مرضيه ايشان به واكاوي افاضات مربوطه بپردازيم .
مرقومه ايشان كه البته برنگ كاملا سياه است شامل 1960 كلمه مي شود كه اگر لينك ها و اسم وامضا و تاريخ نگارش را حذف كنيم دقيقا ميشود 1945 كلمه .
دراين مقاله دريك جمله 16 كلمه يي گفته شده امر اين جنايت خامنه يي است و مابقي يعني حدود 1900 كلمه باقيمانده تماما لجن پراكني و فرافكني آخوند پسند است كه دريك جمله خلاصه ميشود : مجاهدين درعراق مانده و بخشي از خاك عراق عزيز را اشغال كردند و برادران و شيخ البطاط مجبور شد ند به انها موشك بزنند و اين چيزي است كه از قبل ما پيش بيني كرده بوديم .
ملاحظه ميشود كه نسبت 16 به 1900 چيزي كمتراز 1% است . به فارسي سره يعني مسئوليت اين جنايت به نسبت 1% (رژيم وخامنه يي ) و 99% مجاهدين و رهبري انها ست . بنظر ميرسداگر اين 1% هم نبود موجب مزيد خجالت و ابرو (كه البته هيچ سنخيتي با وكيل همه فن حريف ، ندارد) ريزي ميشد.
سعيد امامي ملقب به ” سعيد جان ” كه بدليل شغل شريف !!!! خود (كه مسئول پشت پرده و سلسله جنبان همه مزدوران و بريده مزدوران درون مرزي و بويژه برون مرزي ”مقام معظم ” بود ) حتما معرف حضور جميع خائنين وبريده مزدوران است ، توصيه كرده بود كه اگر 80 به رژيم زده و هر فحش وفضيحتي بدهيد ولي 20 به مجاهدين بزنيد ، كمال مطلوب است . اما بنظر ميرسد كه وضعيت رژيم خرابتر از اين حرفهاست و كار اين جماعت سفله نيز بسا بيشتر از اين حرفها گذشته كه نياز به رعايت قوانين موضوعه وزارت جليله !!!! داشته باشند .
بنابراين مقدمتا بشيوه كاملا حقوقي ابتدا در كليات بحث ميكنيم و بعد وارد جزئيات ميشويم .
يك پيشنهاد
وكيل تما م قد ”روحاني ” كه قطعا ” مفت حرف نمي زند ” افاضه كرده است كه مجاهدين تلاش نكرده ونمي كنند كه رزمندگان مستقر در ليبرتي را به خارج منتقل كنند . بگمان نگارنده ازجمله عللي كه مجاهدين نتوانسته اند باندازه كافي به اين موضوع بپردازند يكي هم هزينه بسيار بالاي انتقال هرنفرا ست . و همانظور كه مجاهدين تا بحال صدها بار گفته و اطلاعيه صادر كرده اند بطور واقعي به پول اموالي كه در اشرف دارند براي انتقال و بازاسكان ساكنين نياز دارند . بنابراين پيشنهاد حقير به وكيل تمام قد ” روحاني ” اين است كه شما كه سنگ خودتان را با اشك تمساح ريختن براي شهيدان و زندگان ليبرتي حق كرده ايد ، پس” مرحمت فرموده انها را مس كنيد ” و بجاي قمپز ” استقبال ازخطر ” و” فضيلت جانبازي ” كه كلا با گروه خون شما تضاد ماهوي دارد و تكرار ان از جانب شما موجب حالت تهوع خوانندگان ميشود ، براي اثبات همه گفته ها و .... مقداري و فقط مقداري از ان چه كه اين مقاومت و مجاهدين بجاي هزينه كردن براي انتقال ساكنين ليبرتي به خارج كشور به شما و همپالكي هايتان پرداختند را به انها برگردانيد تا خرج خارج كردن مجروحان همين جنايت بخارج شود .
يك درخواست و يك سئوال : رابطه پيرانه سر با الزايمر
نكته ي ديگري كه بايد در كليات پيرامون ان صحبت كرد ويژگي هاي ” پيرانه سر ” است حقير بدليل اينكه هيچ تجربه يي دراين رابطه ندارم مجبرم از حضور انور ايشان استفتا كنم . چه بسا اين هم چيزي مانند الزايمر و،،،، باشد كه بحمدالله وكيل مدعي است كه ندارد .
باري موضوع اين است كه فرد بسيار با شرافتي !!!! بنام پاسدار سعيد جمالي ( يا همان فرمانده افشار !!!! ” مودب و فروتن و محجوب ” جناب وكيل ) چند روز قبل لجن نامه بسيار مودبانه !!!!! نوشته و دران تمامي درونمايه متعفن و فرهنگ و ادبيات لمپني ، منحط وارتجاعي ” اخوند – پاسداري ” خودرا برملا كرده و بسبك الله كرم و حاج سعيد قاسمي به فرافكني نسبت به اعضاي شورا پرداخته و حكم صادر كرده بودكه همه بايد استعفا بدهند .
حال چطوراست كه وكيلي كه نديده حكم به ” مودب و محجوب و فروتن” بودن اين پاسدار نجيب زاده !!!كرده است ، پس از بيش از يك دهه كه به اذعان خود اين پاسدار، بعنوان يك ” مسلمان معتقد ” و قطعا ملتزم قلبي به ولايت ، با تمام قوا به ” پاسدار”ي از اسلام عزيز !!!! مشغول بوده (امري كه اخيرا نيز ازجانب ساير بريده خائنين بصورت علني به وي تفهيم شده ) به ناگهان به اين نتيجه ميرسد كه وي بدليل اينكه ” استعفا ” نداده هنوز عضو شورا است و بايد به فعاليت خود در پاسداري از ” اسلام عزيز ” دردرون شورا ادامه بدهد .
بنظر شما اين شما كدام فرضيه نزديك تر به حقيقت است
a. پيرانه سر الزايمر گرفته و دچار مزخرف گويي شده است
b. در اثر غني شدن بيش ازحد ” روحانيت ” در وي و ”اسلام عزيز و عشق ولايت ” درپاسدار جمالي خيلي باشرف !!!! لاجرم هريك بگونه يي افشاي ماهيت ميكنند .
c. يك تقسيم كار است و هركس نقش خودرا دارد و اين ها بي تقصيرند و اشكال به ”سعيدجان” مقام معظم عظماي ولايت بر ميگردد كه ” گز نكرده قيچي ميكند ” و مزدور به صحنه مي فرستد .
d. با قصد قربت هرچه بيشتر به ولايت ، خواب نما شده است كه” شاید روزی ناگزیر با توجه به اصل دفاع مشروع تصمیم بگیرم که از حق خود دفاع کنم...» حالا آن روز رسیده است.” يعني كه مجاهدين موشك باران شده اند و شهيد و مجروح داده اند و بخش هايي از محل استقرارشان ويرانه شده است و ..... بنابراين امروز روز ي كه قربه للمعاويه پيراهن عثمان بر سر نيزه برود .
جواب سئوال فوق را از ميليونر زاغه نشين پرسيدند ، بلادرنگ گفت اگرچه هر چهار جواب مي تواند درست باشد اما بنظر من فقط جواب ” c ”قطعا درست است .
15آبان ماه 1394