۱۳۹۴ آبان ۱۲, سه‌شنبه

تروريسم وحشي، بيانگر احساس وحشتي بزرگ

 موشک‌باران جنايتكارانة افراد تحت حفاظت بين‌المللي در ليبرتي, توسط فاشيسم مذهبي حاكم بر ميهنمان براي هزارمين بار ماهيت تروريستي اين نظام قرون‌وسطايي را به آشكارترين صورت عيان ساخت. اين توحش مطلقاً اصلاح و اعتدال ناپذير, وصله ناچسبي در دنياي معاصر است كه جز سرنگوني آن راه‌حلي وجود ندارد, رژيمي درمانده كه راه‌حل برون‌رفت از بحران‌هاي فراگيرش را, پناه بردن به تروريسم, کشتارجمعي و ارعاب مي‌بيند, با كارنامه 1000 اعدام اعلام‌شده‌اش, فقط در يك سال, با افزايش جنايت چشم درآوردن و دست‌وپا بريدن‌هاي وحشيانة روزانه,
با بالا بردن غلظت تروريسم كور و كشتار افراد بي‌سلاح, بيهوده تلاش دارد خود را به تاريخ تحميل كند. اما كوبيدن سر اين افعي شرزه كه تمام موازين انساني, حقوقي و شرعي را در طول حاكميتش درنورديده, به سنگ مقاومت و پايداري, ثابت ساخته است كه به‌رغم بروز ظرفيت درنده‌خويي و جنايت بي‌انتها, از قضا در ضعيف‌ترين ‌نقطه و احساس وحشت دائمي از هماوردش قرار دارد. تلاش مستمر در جنگ لحظه مره با بشريت معاصر و دستاوردهاي آن, تلاش مستمر براي خلاصي خود از دست«مردم» و «مقاومت سازمان‌يافتة آن», از اين هيولاي پوشالي, موجودي ماليخوليايي ساخته كه از سايه خود هم در هراس دائمي و نگراني است. روضه‌هاي پياپي و هراس آلود رأس اين نظام وحشي از خطر روزافزون «دشمن» و «نفوذ» بيانگر همين وحشت ماليخوليايي اوست اما چنين عجزولابه‌هايي بيشتر از اينكه دل جيره‌خواران و پشتيبانانش را محكم كند به آن‌ها ترس و وحشت القا مي‌کند. جامعه‌اي جوشان و در كمين نشسته، در بحبوحه شاخ شكستگي خليفة زهرخوردة ارتجاع, منشأ توليد دائمي اين نگراني دائمي و تشديد شونده است. پتانسيلي انفجاري, مسلح به ماسورة يك مقاومت زنده و مقتدر كه مي‌تواند در هنگامة ضعف موقعيت خامنه‌اي «رأس ارتجاع در حاكميت» به فناي همه‌چيز و غرق شدن كشتي دزدان حاكميت و حق سرنوشت مردم بيانجامد. اينجاست كه با نقض همه قوانين بين‌المللي, كشتار وحشيانة مخالفينش را در دستور كار عاجل تروريسم آن قرار مي دهد. آلترناتيو قدرتمند و بازوي پر اقتدار و سازمان‌يافتة آمادة نبردي كه داراي بالاترين انگيزش‌ها و پتانسيل براي جدا كردن بند از بند اين حكومت جنايت و كشتار است, بي اندازه مي‌تواند در اين پيچ تاريخي براي خليفه ارتجاع خطرناك باشد و منشأ تشديد فركانس بحران و سرعت دادن كيفي به تعيين تكليف تضاد آشتي‌ناپذير مردم ايران با اين باند تبهكار و جنايتكار گردد.
شكست طرح‌هاي پي‌درپي و حقير وزارت بدنام اطلاعات اين رژيم، در ظاهر شدن پشت ماسكي بنام «خانواده» و ريختن اشك تمساح‌هاي دجالانه در اين رابطه، در ظاهر شدن با شکلک‌هاي مسخره «سايت سازي» و رويارويي‌هاي «نرم» و «رواني», در کاريکاتور سازي‌هاي بلاهت بار از «به‌اصطلاح اعضاي سابق», «آلت فعل‌هاي وزارت ساختة منشعب» يا «به‌اصطلاح منتقدين و خيرخواهان تشنه به خون و دشنه به دست», در نظامي فاشيستي مذهبي كه جز بر پايه سركوب سخت افزاري عريان و توحش بي‌مرز نمي‌تواند بر پا بماند، باعث گرديد ظرفيت نمايشي خود را تمام‌شده بيابد و به همان شيوة هميشگي باز كردن تيربار بر روي تظاهرات مردمي مثل آنچه در سي خرداد 60 انجام داد، همان شيوة اعدام‌هاي بدون محاكمه مثل آنچه در ابعاد صدها نفري دهة 60 روزانه انجام داد, همان شيوه نسل‌کشي, آن‌سان كه در كشتار سي‌هزارنفره زندانيان مجاهد انجام داد و مثل همان شيوه تيرخلاص زدن به افراد دست‌بسته در اشرف و درنورديدن تمام حرمت‌هاي انساني و حقوقي, بازگردد. غافل از اينكه آن هماورد هوشياري كه اصلي‌ترين برنامه‌هاي استراتژيكي اين رژيم بي‌وطن را به طناب داري براي خودش مبدل ساخت، آن هماورد قدرتمندي كه 13 سال حبس خانگي، محاصره و كشتار را بدون داشتن سلاح و در محدودترين شرايط، به شكوهمندترين صورت حماسه پايداري تاريخ معاصر را تبديل و بدون سلاح، قره نوكر ولايت در عراق را از دور خارج كرد، در شرايط زهر خوري رژيم ولايت‌فقيه و ازهم‌گسيختگي حاكميتش، چشم‌اندازي بسا شكوهمندتر و خيره‌کننده‌تر در پيشروي و تهاجم به سراپرده خليفه ارتجاع در پيش رو دارد، امري كه اكنون به نظر مي‌رسد قبل از هر كس و بيش از هر كس، خليفه مفلوك ارتجاع آن را دريافته و با اقدامي تروريستي و بزدلانه خواسته كه پيشاپيش دق‌دلي‌اش را از آن خالي كند. جنايتي كه بازوي پراقتدار خلق قهرمان پاسخ شايستة آن را در تهران به او خواهد داد.