باز هم رژیم ولایت فقیه مجاهدین خلق را به خاک وخون کشید، و”تمام ظرفیتهای سیاسی ونظامی» مزدورانش درسفارتخانه وسپاه تروریستی قدس درعراق را به کار انداخت که ضربه مهلک با کشتار انبوه تا درهم شکستگی کامل مجاهدین انجام دهد که به لطف خدا موفق نشد، اگرچه که فقدان وشهادت هر مجاهد خلق به مثابه عصاره مقاومت ملی که هشتاد میلیون ایرانی درزیرسرکوب رژیم ولایت فقیه را نمایندگی میکنند بسیار سنگین ودردآوراست اما با باز کردن موضوع براحتی میتوان دریافت که رژیم دراهدافش شکست خورده.
به لحاظ نظامی، حجم سنگین آتشباری ونوع سلاح و لجستیک بکار برده شده برای موشکباران یک هدف با ابعاد مساحت لیبرتی ومحل بنگالهای آن با ۸۰ موشک، حاکی از شکست کامل رژیم از این جنایت بوده که با شابلون نظامی فاقد هرگونه ارزش میباشد، اگر چه که دربوغ وکرنا بدمد که چنین وچنان کردیم کردیم .به لحاظ سیاسی ودربدنه جامعه ملتهب ایران اما میزان شکست رژیم بسا و بسا فراتر و سنگین تر از همیشه بوده و موج حمایت از سازمان مجاهدین خلق ایران و محکومیت این عمل جنایتکارانه «مرزهای» بسیاری را تا کنون درایران درنوریده مرزهایی که حفظ ومنکوب کردنشان یکی از اهداف اصلی این جنایت بوده درواقع اصلیترین هدف ولی فقیه ودولت اعتدالش دراین حمله به منظور مقهور کردن مردم واعتراضات مردمی در ایران بطور عام واز بین بردن رابطه پیشتازان مقاومت مردم ایران در زندانهایش وجلوگیری از پیوندشان به مقاومت ملی بوده یادمان نمیرود که تنها دوهفته قبل از این حمله «پیک های پیوند» زندانیان سیاسی وجوانان ایران خود را به آغوش مام مقاومت ملی رسانده بودند، زیرا میدانیم که استعمار در کسوت مماشات با ارتجاع درکسوت حکومت درطول تاریخ معاصر سرزمین خونفشانمان همواره به مثابه یک تمامیت درمقابل موج آزادیخواهی دست درآغوش یکدیگر ومشترک عمل کرده اند وبا بده بستان نفت وسلاح با هم کنار آمده اند ولی درقلمرو پیوند مبارزات آزادیخوهانه مردم ما فلج وعقیم بوده اند، فریاد «علیرضا گلی پور در بند ۷ زندان اوین بعد از پخش خبر حمله جنایتکارانه مزدوران رژیم وهمچنین موج محکومیت این حمله جنایتکارانه از سوی زندانیان سیاسی حاوی همین پیام است پس درراستای «کس نخارد پشت من جز ناخن انگشت من» تا همیجا خدا را به خاطر آن شکرگزاریم.
نیاز رژیم در بعد از جام زهر که خودش با هزار ویک زبان وازقول بسیاری از نظامیان و دیپلوماتهایش اعتراف کرده که «همه چیز خوب پیش میرفت تا اینکه یکمرتبه مجاهدین همه چیز را روکردند»، همچنین نیاز مبرم درمرحله «پسابرجام یا پسا زهرخوران» و در روز ورود به «حاشیه نشینی» در «برشام» دراتریش به یک قدرتنمایی آنهم بر روی دشمن اصلی چندان دور از انتظارمقاومت هشیارنبود، اما باید تاکید کرد که اگرچه این جنایت با چراغ سبز عملی ازسوی دستگاه مماشات به رژیم داده شده اما “هم سگ وهم پینه دوز» خوب میدانند «که در انبان چیست» و این عرض اندامها دردی از دردهای رژیم درمقابل مردم عاصی ایران درمقابل استبداد را علاج نخواهدنمود، فریادهای عاصی مادران وخواهران زندانیان به شهادت رسیده درکوچه وخیابانهای ایران وشیونهای خونخواهی ودادخواهی آنها هر روز به گوش میرسد بله:«حمله به لیبرتی نتیجه درماندگی رژیم آخوندی دربرابربی تابی ملت ایران برای آزادیست»(مریم رجوی)
برای مجاهدین اما که در پنجاه سال حیات پرافتخار که جز تحقق آزادی و نثار جان خود در این راه هدف خود قرار داده اند و هیچ مانع و رادعی را به رسمیت نمشناسند واز بام تا شام «حاضر حاضر» میگویند این حمله جنایتکارانه پیامی جز«الحمدُلله علیٰ حُسنِ بلائک» ندارد پس به قول «روزبه» و «مهرداد» مجاهدان پاکباز در آخرین ترانه شان «روز حساب» که در کنار بنگالها ی ویران شده و محل شهدای به خون خفته موشکباران جنایتکارانه رژیم اجرا شده همگی با بانگ بلند میخوانیم «آینجا آغاز پایان توست...بنگراینجا گورستان توست..»
و اما پالانکش های وزارت اطلاعات که درمسیر تعمیق جنبش، «تکامل» پیدا کرده اند واز پادویی وزارت اطلاعات به سرباز صفری نیروی تروریستی قدس متکامل شده اند تماشای است.
درسالهای اول بعد ازانقلاب دجال ضدبشر خمینی درمقابل موج انزجار عمومی از شکنجه یک هیئت «بررسی شایعه شکنجه » راه انداخت وگفت اینها یعنی «مجاهدین خودشان خودشان را شکنجه میکنند» امروز بعد از گذشت نزدیک به چهار ده خائنین خودفروخته عینا همان کلمات را با تاخیر ۳۶ ساله بر علیه مجاهدین نیش میکشند.
خمینی درآن زمان با این جملاتش پیام روشنی داد که ای مردم ایران و ای مجاهدین وارد کارزار با من نشوید چون هم شکنجه وکشتارتان میکنم وهم میگویم خودتان مقصرید، این «منطق» و کلام تمام آدمکشان و جنایتکاران تاریخ بوده وهست وخواهد بود آیا کسی در تاریخ مبارزات جهان کلامی و یا منطقی غیر از این سراغ دارد؟ بقدری این دستگاه «صریح ومنسجم ویکدست» است که قابل تفسیر و تشریح نیست یعنی گناه کشته شدن و شکنجه شدن مبارزان درطول تاریخ، خیلی ساده و مبرهن به دوش خود مبارز است و گناه بزرگتر و مقصر اصلیتر هم رهبر و رهبران این مبارزان هستند چون اگر مبارزه را شروع نمیکردند و یا مردم از رهبران مبارز الهام نمیگرفتند هرکدامشان مثل شاخ شمشاد روی مبل وجلوی بخاری و د ررختخواب و تختخواب به آسایش میزیستند و هر کدام با «شرافت کامل» به برده ها وبنده ه ها و مزدوران حکام تبدیل میشدند و تازه دو قورت و نیمشان هم باقی بود و خون مبارزان را هم نیش میکشیدند و از شکنجه و کشتارهم در امان بودند، درواقع استحکام این «دستگاه منطقی» بسیار محکم وخیلی ساده و«عامه فهم» است وبقدری عریض و«فراگیر» است که ظرفیت پذیرش تمام خیانت پیشگان وبی شرافتهای تاریخ را از قابیل تا امثال خائنین زمان ما «همچون تواب تشنه به خون مجاهدین» و «شاعر واداده ووامانده» و«عمه جان فرومایه» وسایر شرکاء تا آخرالزمان والا ما شاالله رانیزدرخود دارد.
این شیوه خائنانه هیچگاه هم دچار مشکل کمبود جا نمیشود، تنها «اِشکال» این دستگاه منسجم اینست که انسان مختار وتاریخ وآرمان آزادی انسان که حرکت همین انسان مختار درخط زمان است درآن جایی ندارد، باور کنید تنها «ِاِشکالش» همین است والبته همین چند «اِشکال کوچک» و«پیش پا افتاده» که سریعا به آن اشاره شد از«قضا»همان عناصریست که تمام مصلحین و انقلابیون فرهیختگان تاریخ آنرا سرلوحه و راهنمای عملشان قرار دادند و باز هم تاکید وتکیه بر همین چند «اِشکال کوچک» بود که خداوند هم درمقابل ابلیس که خدا را تهدید به انحراف وخیانت وجنایت بندگانش نمود، گفت برو وهرکاری که میتوانی انجام بده اما یک جا قلمروتونیست و آنجاست که توای ابلیس عاجز وحقیر و درمانده، وامانده و تشنه به خون بنده های خاص من جا میمانی واز کار میافتی.
بی هیچ تردیدی مجاهدین خلق ایران و مقاومت ایران با همت مردم به جان آمده، رژیم ولایت فقیه را از تاریخ ایران حذف خواهند نمود این مهم را بیش وپیش از همه رژیم ولایت فقیه میداند و واضخترین دلیل آن کشتار مردم ایران با اعدام درخیابانها وموشکباران جنایتکارانه مجاهدین درلیبرتی میباشد