وقتی
اجرای ترانه «روزحساب» بوسیله مجاهدین مستقر در لیبرتی را بر روی خرابه
های قسمتی از لیبرتی مشاهده کردم. یکبار دیگر معنی «رزمگاه لیبرتی»
چشمهایم را خیره کرد و به نسلی که آموزگارش مسعود رجوی است هزاران درود
فرستادم. نسلی که نه تنها هیچ تهدید، توطئه و موشک بارانی آنها را مرعوب و
تسلیم نمیکند، بلکه خود آموزگار و سمبل سازش ناپذیری ودلاوری وبی باکی نیز
تبدیل میشود. در خروش تک تک آنهایی که دستهایشان را بعلامت پیرزوی برخرابه
های لیبرتی بلند کرده بودند وآرامش خواهر مجاهدی که در
میان خرابه ها بدنبال ویلون خودش میگشت تا با آن نوای آزادی را بنوازد،
خروش مسعود رجوی دیده میشدکه فریاد زد :هیهات من الذله.
دو نیرو با دو سلاح متفاوت
رزمگاه یعنی محل رزم، یعنی جبهه نبرد، اما این جبهه، جبهه جنگی نا عادلانه است که دریک طرف رژیم آخوندی، با انواع و اقسام سلاحها و موشک ها و زد و نبد و مماشات، لجن پراکنی و شیطان سازی و خانواده های الدنگ وزارتی و محاصره دارویی و ..... قرار دارد و درطرف دیگر مجاهدین بدون سلاح و محصور شده در یک چهار دیواری حدوا نیم کیلو متر مربعی، ولی با سلاح فدا و صداقت، پایداری و استقامت و بی باکی و ارزشهای انسانی و انقلابی.
این یک جنگ نظامی جبهه ای کلاسیک و متعارف نیست ولی همه خصوصیات یک جنگ جهبه ای را با خود دارا میباشد. درطول تاریخ بارها و بارها بعنوان یک قانونمندی ثبت شده که، در نهایت این انسانیت و ارزشهای انقلابی و مردمی است که بر سلاح و سرکوب و محاصره پیروز میشود. انسانیت و اراده ای که طی ۱۳ سال گذشته نشان داده است، بسا موثرتر از زمانی که توپ و تانک و هلی کوپتر داشتند، عمل کرده است.
اگر سنگینی و درد و غم خونهای گرانبهای شیرآهن کوه زنان و مردانی که طی این سالها جانشان را فدای آزادی مردم ایران در اشرف ولیبرتی کرده اند را موقتا به کنار بزنیم و از افقی بالاتر به این رزم جانانه نظرکنیم، این حقیقت را بسا بسا بهتر میتوانیم درک کنیم .
آخر مجاهد خلق از آغاز برای جهاد و مبارزه و پیکار، گام در این مسیر آگاهانه نهاده است. جهان حساب وکتاب دارد. تا هر ننه قمری درکافه و یا پشت کامپیوتر و یا تلویزیونهای گوناگون و ... ادعای مبارز بودن و انقلابی بودن ننماید و دیگران را فریب ندهد.
مجاهدین بی سلاح بیشتر می جنگند .
مسول اول قبلی سازمان مجاهدین خلق ایران صدیقه حسینی بعد از خلع سلاح مجاهدین بوسیله نیروهای امریکایی گفته بود: ما زن و مرد جنگیم، بجنگ تا بجنگیم. اتفاقا بی سلاح بیشتر هم می جنگیم .
با نگاهی سریع از سال ۲۰۰۳ تا امروز مشاهده میکنیم که : اشرف و لیبرتی بیشترین تیرهای سیاسی و ایدئو لوژیک و استراتژیک را به قلب ولایت فقیه درهمین دوران شلیک کرده اند. آنقدر که خامنه ای را در کاخ جماران، در دوران پسا مذاکرات به واکنش وا داشته است. نیرومند ترین سلاح بی سلاحان، ولی فقیه را به موشک پرانی شنیعی که حتی نمیتواند مسولیت آن را هم به عهده بگیرد وادار کرده است. این جنایت آنقدر شنیع و ضد مردمی و در اعداد جنایت علیه بشریت میباشد که حتی مزدور جیره خوارش یعنی واثق البطاط ( شعبه عراقی سپاه قدس) که در ابتدا حمله به نام او ثبت شده نیز از آن تبری میجوید.
درد اصلی ولایت فقیه : ساختار تشکیلاتی مجاهدین
جواد هاشمی نژاد سرکرده ارگان تروریستی رژیم به نام هابیلیان طی مصاحبه ای با روزنامه خراسان به رزمگاه بودن لیبرتی صحه گذاشته و مینویسد:«درباره تاثیر و جایگاه افرادی که کشته شدند برساختار منافقین گفت: قطعا موثر خواهد بود، زیرا بعد از آن که منافقین از پادگان اشرف به لیبرتی منتقل شدند ساختار نظامی شان تضعیف شد و از آن جایی که درجریان این حمله تعداد زیادی از اعضای نظامی این گروهک کشته شده اند، بنابراین تضعیف ساختار نظامی منافقین را به دنبال خواهد داشت.» پس هدف رژیم ضربه به ساختار نظامی مجاهدین است و لاغیر. منظورهاشمی نژاد از ساختار نظامی همان تشکیلات پولادین مجاهدین است که برای ولی فقیه ارتجاع، بی سلاح و با سلاحش فرقی نمیکند، اتفاقا بی سلاحش خطر ناکتر هم هست. تا وقتی که این ساختار هست آخوندها و مزدورانش خواب راحت نخواهند داشت. ازسال ۶۰ به بعد این رژیم مستمرا مدعی ازبین رفتن و بی پایگاهی مجاهدین شده است. ولی معلوم نیست چرا بعد از ۳۷ سال باز هم به لیبرتی بی سلاح ۸۰ موشک تقویت شده شلیک میکند ؟!!!
کارشناسان نظامی میگویند: شلیک ۸۰ موشک در یک محوطه محدود به منظور گرفتن صدها تلفات صورت میگیرد. ولی به یمن هوشیاری مجاهدین و به یاری خداوند که طی این سالهای پر فتنه مجاهدین را درکنف حمایت خودش قرار داده، شیشه را در بغل سنگ حفظ کرده و با کمترین خسارت انسانی مجاهدین این توطئه را نیز مانند صد ها توطئه دیگر به کوری چشم آخوندها از سر گذراندند .
بر خلاف تبلیغات مزدوران رنگارنگ آخوندی که، برای کوچک نشان دادن مجاهدین، ساکنان لیبرتی را یک مشت افراد سن وسالدار و ازکار افتاده و مریض معرفی میکنند. رژیم ولایت فقیه در بزنگاه ها اعتراف میکند که اصالت با ساختار پولادین مجاهدین با هرسن وسالی است. ساختاری که با اجرای ترانه ما «روز حساب» بر خرابه های لیبرتی، قدرت پوشالی ولی فقیه را به سخره میگیرد ومیخوانند.
این جا آغاز پایان کار توست کانون ترس پنهان توست
باروی سرسخت رزم ما بنگر این جا گورستان توست.
بویژه بعد از زهر خوران اتمی، از دست رفتن هژمونی ولی فقیه در سوریه و شکست در یمن و .... وجود ساختاری این چنینی در نزدیکی خاک وطن، برای رژیم غرق در بحران بسیار خطرناک خواهد بود. بمباران لیبرتی بخوبی نشان داد که ولی فقیه فریاد های« ما سرنگونت میکنیم» را بخوبی دریافت کرده وحسابی ترسیده است.
کارهایی که مجاهدین بی سلاح میکنند و دیگران نمیکنند .
مسعود خدا بنده مزدورنیروی تروریستی قدس در عراق تحت عنوان مشاور دولت مالکی ولی در حقیقت پادوی پاسدار نیروی تروریستی قدس، دانایی فر، سفیر رژیم درعراق، به خطر ناکتر بودن مجاهدین بی سلاح به خوبی اعتراف کرده و میگوید :.«ببينيد من در عراق كمپ كومله رفتم هنوز سلاح رو دوششان است، كمپ پژاك رفتم هنوز سلاح رو دوششان هست، يكي نيست كه اين كارها را بكنند (منظورش جنس مبارزه ای راکه مجاهدین بی سلاح میکنندرانمیکنند)، حقوقشان را ميدهند حقشان رادارند جلسه دارند، و .....» پس دعوا بر سرنوع مبارزه ای است که مجاهدین بی سلاح انجام میدهند.
لیبرتی چگونه کانون استراتژیک نبرد بوده و اشعه مقاومت و پایداری به قلب جامعه ایران می فرستد ؟
رژیم آخوندی ۳۷ سال است که با سرکوب و اعدام و شکنجه بی حد و حصر و ما فوق تصور و ایجاد رعب و وحشت .... توانسته اعتراض و حرکت اجتماعی مردم را مهار نماید. کارهای مجاهدین بی سلاح را درجهت در هم شکستن رعب و وحشت ۳۷ ساله ارزیابی میکند.
بله اشرف و اکنون لیبرتی با کارهای خود، مقاومت و پایداری و بی باکی، روحیه فداکاری و سرشاری و سرزندگی به جامعه تزریق میکنند تا قفل مردم را باز نمایند. در زیر بمبارانها ی مهیب، در قضایای تیف که برای انحلال نرم همان ساختار درست شده بود، درجریان حمله ۱۰ شهریور و اکنون در شلیک ۸۰ موشک، لیبرتی با اقدامات خود میخواهد به خلق قهرمان این پیام را بدهدکه : بدون قیمت و هزینه، هیچ مسیری به جلو باز نمیشود؟ هیچکس صدای شما را نمی شنود، هیچکس حرف شما را نمی فهمد و ....
صحنه های رزم در لیبرتی چه آنجا که سنگستان را تبدیل به گلستان میکنند. چه آنجا که با وسایل ابتدایی به خاموش کردن آتش میپردازند و چه آنجا که بر خرابه های لیبرتی سرود فتح و پیروزی میخوانند، یک پیام دارد. ای فرزند انسان صبر کنید پیروزی درراه است (صبرا یا بنی الکرام) پایداری کنید. این همان اشعه نجات بخشی است که جنبش مردمی ما به آن سخت نیازمند است، این همان پیامی است که ولی فقیه از آن بشدت میترسد. این از همان اشعه و کارهایی است که مزدور تروریستی قدس مسعود خدابنده با خشم و عصبانیت آخوندی و با حالت آشفته میگوید مجاهدین انجام میدهند و بقیه انجام نمیدهند.
اشعه ای که هیچ مانعی را به رسمیت نمی شناسد
اشعه ای که هیچ مانعی را به رسمیت نمی شناسد، ازدیوارهای سیمانی اوین و گوهر دشت عبورکرده، حصارهای اداره های حراست در دانشگاه ها و مدارس و کار خانه ها را درهم میشکند و مشتاقان آزادی مردم ایران حتی مخالفین مجاهدین را با هر عقیده و مرامی هم که باشند تحت تاثیر قرار میدهد.
هرکس که صحنه های لیبرتی را بعد از بمباران ببیند بدون تردید این سوال درذهنش ایجاد میشود؟ ساکنان لیبرتی چه نوع انسانهایی هستند؟ درحالی که از زمین و هوا بر آنها آتش می بارد. خنده از لبانشان محو نمیشود، دستهایشان بعلامت پیروزی بالا میرود و ....
هرکس که در معرض این اشعه قرار بگیرد چه بخواهد و چه نخواهد آنها را به نگاه جدیدی به مقوله ترس و نگرانی و مبارزه و فداکاری به فکر فرو می برد و آنها را به عینک جدیدی ازنگاه به ترس و خود مسلح میکند. مسیری که در روز روزها به طوفان انقلاب خلق تبدیل خواهد شد.
وظیفه همه مجاهدین وهوادارانشان این است که این موج و شعله فروزان و فروغ جاویدان مقاومت را هرچه گسترده تر و قدرتمند در معرض دید مردم ایران و بویژه جوانان و زنان قرار بدهند، این همان تاثیر بسا شگفت انگیز تر از عملیات نظامی میباشد که به نوعی دیگر قدرت ایمان و سلاح انسانی مجاهدین را به نمایش میگذارد. بله این خصوصیت دوران آماده سازی برای نبرد آخرین است. موج حمایت گسترده داخلی و بین المللی و منطقه ای و ایرانی محصول انتشار همین اشعه میباشد.
این تاثیر چیزی نیست که دشمن از آن غافل باشد. به همین دلیل از موضع تدافعی، پا بپای حمله جناتیکارانه تروریستی سپاه قدس با موشک به لیبرتی، تیر های زهر آگین عقبه نیروی تروریستی قدس وارد میدان میشود تا در گرماگرم نبرد گرد و خاک تولید کنند و تاثیرات این اشعه آگاهی بخش را کم نمایند .
عقبه نیروی تروریستی قدس وارد میشود .
عقبه نیروی تروریستی قدس هم چون خفاشان و حشرات و عقربهای نیشداربی مقداردرتاریکی به حیات خود ادامه میدهند، گرگها در تاریکی زوزه میکشند، مار و عقربها به دنبال پرنده های خونین بال درتاریکی میگردند تا چنگالهای کثیفشان را در خون آنها فرو ببرند. آنها حاضر و آماده هستند ،مرحله اول موشک پرانی نیروی تروریستی قدس تمام شود و آنگاه دست به کار شوند و مرحله دوم یعنی موشک های شیطان سازی خود را برروی اجساد خونین مجاهدان لیبرتی شلیک نمایند. ولی غافل از آن که خون پاک و سرخ شهدای سرفراز لیبرتی مخصوصا خون سردار قهرمان حسین ابریشم چی کوس رسوایی آنها را پیشاپیش به صدا در آورده است. بیچاره شب پرستان که نمیدانند اگر تمامی تاریکی های جهان هم جمع بشود قادر به خاموش کردن شعله وگرمای یک شمع هم نخواهند بود.
شاعر مزبله نشین درباری اسماعیل یغمایی، تواب تشنه بخون ایرج مصداقی، ماماچه پلیدک بی عاطقه اقبال، پاسدار سردوشی گرفته سعید جمالی، همنشین شیطان محمدجعفری، ضعیفه بیچاره اسیر ایدئولوژی زن ستیر ملاها منیژه حبشی، حنیف حیدر نژاد یا قهرمان حیدری، وکیل ریش بزی که حرف زیاد میزند ولی مفت حرف نمیزند و موضع نمیگیرد، دکتری که به تیمار یابوی خویش مشغول است و م ت اخلاقی نوچه تواب تشنه به خون و سایر مزدوران و حشراتی که بدستور وزارت اطلاعات از زیر تخته سنگها بیرون آمدند از این قماش هستند.
آنها در حمله به لیبرتی، بیش از هر زمان دیگر نشان دادند که عقبه نیروی تروریستی قدس بوده و از این ارگان تروریستی خط میگیرند.
رزمگاه یعنی محل رزم و نه محل زندگی و بزم، رزمی بی امان با قاتلین مردم ایران، آنها درعین عشق به زندگی و مظاهر آن عاشق مردم خودشان هستند،آنها میگویند، اگر زندگی راحت خوب است پس باید برای همه مردم ایران، برای کارتن خوابها، برای دخترکان و پسران گل فروش نازنین، برای معتادان، برای زنان و کودکان خیابانی که گل عمرشان در خیابانها پرپر میشود و برای کارگران و زحمتکشان و برای معلمین و.... هم خوب باشد. پس تا وقتی که مردم از این زندگی خوب بی بهره هستند، بفکر زندگی خود و منافع خود بودن عین فردیت و خود خواهی است. مجاهدین چنین زندگی خود خواهانه ای را سالهاست که سه طلاقه کرده اند.
Posted by IRAN ZAMIN at ۱۵:۰۱ هیچ نظری موجود نیست:
با ایمیل ارسال کنیداین را در وبلاگ بنویسید!در Twitter به اشتراک بگذاریددر Facebook به اشتراک بگذاریداشتراکگذاری در Pinterest
Labels: ایران،مجاهدین،مریم رجوی،مسعود رجوی، مجاهدین خلق ایران،مقاومت ایران،
دوشنبه، آبان ۱۱، ۱۳۹۴
واكنش يزيد عمامه به سر به خروش «حاضر! حاضر!» حسينيان در ليبرتي عليرضا خالوكاكايي
همانطور كه انتظار ميرفت يزيد عمامه به سر، خروش رعدآسا و پرطنين نوادگان آرماني امام حسين را در سرزمين كربلا برنتافت، و با رگباري از موشك هاي مخرب به آن پاسخ داد. به قول معروف رسيد داد كه پيام نوحة يزدي مجاهدين و خروش «بشنو اي يزيد! / مرگت در رسيد» و « ما سرنگونت ميكنيم» آنان به بهترين وجه، در ايران تحت حاكميت آخوندي انعكاس يافته است.
خامنه يي، هم پياله با يزيد، درست در ماه محرم دستش را به خون حسينياني آغشت كه تنها جرمشان هم آوايي و هم قلبي با رهبر و مقتدايي تاريخي اشان در ارض كربلاست. او بخوبي در رژة خيره كننده و برق نگاههاي پرصلابت زنان و مردان مجاهد، طنين مرگ خود و رژيمش را به گوش شنيد. سرخي پرچم هاي تسليم ناپذيري، دستهاي افراشته، پاهاي كوبان و مشت هاي گره كردة آنان در خيابانهاي ليبرتي، حاضر به جنگ بودن «لشگرهاي صف در صف فدايي» را به نمايش گذاشت، و طبعا ولايت يزيدي نميتوانست در برابر آن دست روي دست بگذارد؛ ولي آيا گوياتر از اين امكان داشت به جهان و به مردم چشم انتظار ايران نيروي سرنگون كننده را معرفي و بازمعرفي نمود؟ آيا بهتر از اين ميشد گفت كه ليبرتي به كانون پرتپش نبرد، و به پلي به سوي تهران تبديل شده است؟
اگر چه طبق معمول، رژيم براي لاپوشاني جنايت و فرار از مكافات، بوزينهيي به نام غاسق بطاط را نبش قبر و بازمصرف كرد؛ اما ناگفته پيداست كه «غاسق بطاط» يا هر اسم مشعشع ديگر، نامهاي مستعار نيروي تروريستي قدس است. استقرار سكوي موشكي ويژة اين عمليات در پشت كاميون، وارد كردن آن تعداد موشك با كلاهكهاي داراي نيروي تخريب بالا، انتخاب زمان تجمع رزمندگان، نيز استفاده از شرايط باراني و آبگرفتگي سنگرهاي ليبرتي، و حتي در نظر گرفتن صداي رعد و برق و همزماني آن با انفجار، همه و همه حساب شده و براي گرفتن بيشترين تلفات از مجاهدين بوده است. خامنه يي بعد از امضاي رسمي برجام، بايد قيمت را از مقاومت ايران ميگرفت. اودر چنبرة بحرانهاي لاعلاج، در بحبوحة اوجگيري سگ دعواهاي دروني جناحها و نيز چشمانداز عملكرد زهر منطقه يي و از دست دادن سوگلي و دست نشاندة خود در سوريه، چارهيي جز اين نداشت. حال بهتر ميشود دريافت كه سناريوي لو رفته و جزغالة شدة «خانوادة مجاهدين»، با هدف زمينه سازي و ايجاد پوش براي اقدام به اين جنايت كثيف بوده است و لاغير.
يزيد عبا پوش و دستار بند نميداند كه انفجار هر موشك در ليبرتي، به همان ميزان محبوبيت مجاهدين را در قلب مردم ايران و جهان به صورت انفجاري افزايش ميدهد. هر قطره خوني كه از تن مجاهد خلق به زمين ميريزد، باعث روياني سروستانهاي عشق و اعتماد در جامعة ايران ميشود. آيا سمندر را از آتش و مجاهد خلق را از بمب و موشك ميترساند؟! هيهات مناالذلة! مجاهد خلق از روز نخست گزينش جان به خطراندازي و پاكباختگي، در سنگر دو در دهانة خطر زيسته و هم خانوادة باروت و فشنگ بوده است. انتخاب او از روز اول جز اين نبوده است كه خودش را فدية آرمان آزادي مردم ايران كند. شهادت نقطة كمال هر مجاهد خلق است. اينجا تنها جايي است كه ممكن است مجاهدي به مجاهد ديگر غبطه بخورد. زيرا ميداند او (خدا) هميشه خوش عطرترين و شبنم افشانترين گلها را برميگزيند، برميچيند و به نزد خود ميبرد. براستي كدام مجاهد خلق است كه در سيماي به لبخند نشسته و به جاودانگي نظر بستة شهيدان ننگريسته و زير لب بارها نجوا نكرده باشد «يا ليتني كنت معكم فأفوز فوزا عظيما»
داستان بازماندگان، به دوش كشندگان رسالت شهيدان و همچنان راست قامت ايستادگان در ليبرتي ترجمان آية 23 از سورة احزاب است:
«مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُم مَّن قَضَى نَحْبَهُ وَمِنْهُم مَّن يَنتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِيلاً».
داستان، داستان مقاومت به هر قيمت است. داستان وفا به عهد، صداقت ورزي و ايستادگي در پاي گفته ها و قولها تا بن استخوان.
امروزه در كنار بنگالهاي موشك خورده، از هر مجاهدي بپرسي براي چه در ليبرتي است، خواهد گفت: «براي جنگ با آخوندها و تحقق سرنگوني». اين عزم با هر بار موشك پراني خامنه يي جزمتر ميشود و صيقل ميخورد.
ليبرتي زمين جنگ است. اگر دشمن ارادة كرده است كه با اين زبان با ما بجنگد - ضمن خوشامد- به او ميگوييم: «بجنگ! تا بجنگيم» تا بدانيم كه چه طرفي سرانجام از اين جنگ متضرر ميشود. ما براي نبرد، در هر زمان، با تمام توش و توان آماده ايم. خروش «حاضر! حاضر!» گفتن هايمان در روز عاشورا، گواه آمادگي در پيشگاه مردم ايران است.
كلام آخر اين كه:
در خاك پاي امام حسين، با بوسه بر زميني كه او بر آن جنگيد و با تأسي به او كه سرور شهيدان و متقداي آزادگان است ميگوييم اگر جادة آزادي مردم ايران جز با خون سرخ و جوشان مجاهد خلق هموار نميشود پس اي موشك ها! بگيريدم!
ان كان دين محمد لايستقيم الا بقتلي فياسيوف خذيني!
دو نیرو با دو سلاح متفاوت
رزمگاه یعنی محل رزم، یعنی جبهه نبرد، اما این جبهه، جبهه جنگی نا عادلانه است که دریک طرف رژیم آخوندی، با انواع و اقسام سلاحها و موشک ها و زد و نبد و مماشات، لجن پراکنی و شیطان سازی و خانواده های الدنگ وزارتی و محاصره دارویی و ..... قرار دارد و درطرف دیگر مجاهدین بدون سلاح و محصور شده در یک چهار دیواری حدوا نیم کیلو متر مربعی، ولی با سلاح فدا و صداقت، پایداری و استقامت و بی باکی و ارزشهای انسانی و انقلابی.
این یک جنگ نظامی جبهه ای کلاسیک و متعارف نیست ولی همه خصوصیات یک جنگ جهبه ای را با خود دارا میباشد. درطول تاریخ بارها و بارها بعنوان یک قانونمندی ثبت شده که، در نهایت این انسانیت و ارزشهای انقلابی و مردمی است که بر سلاح و سرکوب و محاصره پیروز میشود. انسانیت و اراده ای که طی ۱۳ سال گذشته نشان داده است، بسا موثرتر از زمانی که توپ و تانک و هلی کوپتر داشتند، عمل کرده است.
اگر سنگینی و درد و غم خونهای گرانبهای شیرآهن کوه زنان و مردانی که طی این سالها جانشان را فدای آزادی مردم ایران در اشرف ولیبرتی کرده اند را موقتا به کنار بزنیم و از افقی بالاتر به این رزم جانانه نظرکنیم، این حقیقت را بسا بسا بهتر میتوانیم درک کنیم .
آخر مجاهد خلق از آغاز برای جهاد و مبارزه و پیکار، گام در این مسیر آگاهانه نهاده است. جهان حساب وکتاب دارد. تا هر ننه قمری درکافه و یا پشت کامپیوتر و یا تلویزیونهای گوناگون و ... ادعای مبارز بودن و انقلابی بودن ننماید و دیگران را فریب ندهد.
مجاهدین بی سلاح بیشتر می جنگند .
مسول اول قبلی سازمان مجاهدین خلق ایران صدیقه حسینی بعد از خلع سلاح مجاهدین بوسیله نیروهای امریکایی گفته بود: ما زن و مرد جنگیم، بجنگ تا بجنگیم. اتفاقا بی سلاح بیشتر هم می جنگیم .
با نگاهی سریع از سال ۲۰۰۳ تا امروز مشاهده میکنیم که : اشرف و لیبرتی بیشترین تیرهای سیاسی و ایدئو لوژیک و استراتژیک را به قلب ولایت فقیه درهمین دوران شلیک کرده اند. آنقدر که خامنه ای را در کاخ جماران، در دوران پسا مذاکرات به واکنش وا داشته است. نیرومند ترین سلاح بی سلاحان، ولی فقیه را به موشک پرانی شنیعی که حتی نمیتواند مسولیت آن را هم به عهده بگیرد وادار کرده است. این جنایت آنقدر شنیع و ضد مردمی و در اعداد جنایت علیه بشریت میباشد که حتی مزدور جیره خوارش یعنی واثق البطاط ( شعبه عراقی سپاه قدس) که در ابتدا حمله به نام او ثبت شده نیز از آن تبری میجوید.
درد اصلی ولایت فقیه : ساختار تشکیلاتی مجاهدین
جواد هاشمی نژاد سرکرده ارگان تروریستی رژیم به نام هابیلیان طی مصاحبه ای با روزنامه خراسان به رزمگاه بودن لیبرتی صحه گذاشته و مینویسد:«درباره تاثیر و جایگاه افرادی که کشته شدند برساختار منافقین گفت: قطعا موثر خواهد بود، زیرا بعد از آن که منافقین از پادگان اشرف به لیبرتی منتقل شدند ساختار نظامی شان تضعیف شد و از آن جایی که درجریان این حمله تعداد زیادی از اعضای نظامی این گروهک کشته شده اند، بنابراین تضعیف ساختار نظامی منافقین را به دنبال خواهد داشت.» پس هدف رژیم ضربه به ساختار نظامی مجاهدین است و لاغیر. منظورهاشمی نژاد از ساختار نظامی همان تشکیلات پولادین مجاهدین است که برای ولی فقیه ارتجاع، بی سلاح و با سلاحش فرقی نمیکند، اتفاقا بی سلاحش خطر ناکتر هم هست. تا وقتی که این ساختار هست آخوندها و مزدورانش خواب راحت نخواهند داشت. ازسال ۶۰ به بعد این رژیم مستمرا مدعی ازبین رفتن و بی پایگاهی مجاهدین شده است. ولی معلوم نیست چرا بعد از ۳۷ سال باز هم به لیبرتی بی سلاح ۸۰ موشک تقویت شده شلیک میکند ؟!!!
کارشناسان نظامی میگویند: شلیک ۸۰ موشک در یک محوطه محدود به منظور گرفتن صدها تلفات صورت میگیرد. ولی به یمن هوشیاری مجاهدین و به یاری خداوند که طی این سالهای پر فتنه مجاهدین را درکنف حمایت خودش قرار داده، شیشه را در بغل سنگ حفظ کرده و با کمترین خسارت انسانی مجاهدین این توطئه را نیز مانند صد ها توطئه دیگر به کوری چشم آخوندها از سر گذراندند .
بر خلاف تبلیغات مزدوران رنگارنگ آخوندی که، برای کوچک نشان دادن مجاهدین، ساکنان لیبرتی را یک مشت افراد سن وسالدار و ازکار افتاده و مریض معرفی میکنند. رژیم ولایت فقیه در بزنگاه ها اعتراف میکند که اصالت با ساختار پولادین مجاهدین با هرسن وسالی است. ساختاری که با اجرای ترانه ما «روز حساب» بر خرابه های لیبرتی، قدرت پوشالی ولی فقیه را به سخره میگیرد ومیخوانند.
این جا آغاز پایان کار توست کانون ترس پنهان توست
باروی سرسخت رزم ما بنگر این جا گورستان توست.
بویژه بعد از زهر خوران اتمی، از دست رفتن هژمونی ولی فقیه در سوریه و شکست در یمن و .... وجود ساختاری این چنینی در نزدیکی خاک وطن، برای رژیم غرق در بحران بسیار خطرناک خواهد بود. بمباران لیبرتی بخوبی نشان داد که ولی فقیه فریاد های« ما سرنگونت میکنیم» را بخوبی دریافت کرده وحسابی ترسیده است.
کارهایی که مجاهدین بی سلاح میکنند و دیگران نمیکنند .
مسعود خدا بنده مزدورنیروی تروریستی قدس در عراق تحت عنوان مشاور دولت مالکی ولی در حقیقت پادوی پاسدار نیروی تروریستی قدس، دانایی فر، سفیر رژیم درعراق، به خطر ناکتر بودن مجاهدین بی سلاح به خوبی اعتراف کرده و میگوید :.«ببينيد من در عراق كمپ كومله رفتم هنوز سلاح رو دوششان است، كمپ پژاك رفتم هنوز سلاح رو دوششان هست، يكي نيست كه اين كارها را بكنند (منظورش جنس مبارزه ای راکه مجاهدین بی سلاح میکنندرانمیکنند)، حقوقشان را ميدهند حقشان رادارند جلسه دارند، و .....» پس دعوا بر سرنوع مبارزه ای است که مجاهدین بی سلاح انجام میدهند.
لیبرتی چگونه کانون استراتژیک نبرد بوده و اشعه مقاومت و پایداری به قلب جامعه ایران می فرستد ؟
رژیم آخوندی ۳۷ سال است که با سرکوب و اعدام و شکنجه بی حد و حصر و ما فوق تصور و ایجاد رعب و وحشت .... توانسته اعتراض و حرکت اجتماعی مردم را مهار نماید. کارهای مجاهدین بی سلاح را درجهت در هم شکستن رعب و وحشت ۳۷ ساله ارزیابی میکند.
بله اشرف و اکنون لیبرتی با کارهای خود، مقاومت و پایداری و بی باکی، روحیه فداکاری و سرشاری و سرزندگی به جامعه تزریق میکنند تا قفل مردم را باز نمایند. در زیر بمبارانها ی مهیب، در قضایای تیف که برای انحلال نرم همان ساختار درست شده بود، درجریان حمله ۱۰ شهریور و اکنون در شلیک ۸۰ موشک، لیبرتی با اقدامات خود میخواهد به خلق قهرمان این پیام را بدهدکه : بدون قیمت و هزینه، هیچ مسیری به جلو باز نمیشود؟ هیچکس صدای شما را نمی شنود، هیچکس حرف شما را نمی فهمد و ....
صحنه های رزم در لیبرتی چه آنجا که سنگستان را تبدیل به گلستان میکنند. چه آنجا که با وسایل ابتدایی به خاموش کردن آتش میپردازند و چه آنجا که بر خرابه های لیبرتی سرود فتح و پیروزی میخوانند، یک پیام دارد. ای فرزند انسان صبر کنید پیروزی درراه است (صبرا یا بنی الکرام) پایداری کنید. این همان اشعه نجات بخشی است که جنبش مردمی ما به آن سخت نیازمند است، این همان پیامی است که ولی فقیه از آن بشدت میترسد. این از همان اشعه و کارهایی است که مزدور تروریستی قدس مسعود خدابنده با خشم و عصبانیت آخوندی و با حالت آشفته میگوید مجاهدین انجام میدهند و بقیه انجام نمیدهند.
اشعه ای که هیچ مانعی را به رسمیت نمی شناسد
اشعه ای که هیچ مانعی را به رسمیت نمی شناسد، ازدیوارهای سیمانی اوین و گوهر دشت عبورکرده، حصارهای اداره های حراست در دانشگاه ها و مدارس و کار خانه ها را درهم میشکند و مشتاقان آزادی مردم ایران حتی مخالفین مجاهدین را با هر عقیده و مرامی هم که باشند تحت تاثیر قرار میدهد.
هرکس که صحنه های لیبرتی را بعد از بمباران ببیند بدون تردید این سوال درذهنش ایجاد میشود؟ ساکنان لیبرتی چه نوع انسانهایی هستند؟ درحالی که از زمین و هوا بر آنها آتش می بارد. خنده از لبانشان محو نمیشود، دستهایشان بعلامت پیروزی بالا میرود و ....
هرکس که در معرض این اشعه قرار بگیرد چه بخواهد و چه نخواهد آنها را به نگاه جدیدی به مقوله ترس و نگرانی و مبارزه و فداکاری به فکر فرو می برد و آنها را به عینک جدیدی ازنگاه به ترس و خود مسلح میکند. مسیری که در روز روزها به طوفان انقلاب خلق تبدیل خواهد شد.
وظیفه همه مجاهدین وهوادارانشان این است که این موج و شعله فروزان و فروغ جاویدان مقاومت را هرچه گسترده تر و قدرتمند در معرض دید مردم ایران و بویژه جوانان و زنان قرار بدهند، این همان تاثیر بسا شگفت انگیز تر از عملیات نظامی میباشد که به نوعی دیگر قدرت ایمان و سلاح انسانی مجاهدین را به نمایش میگذارد. بله این خصوصیت دوران آماده سازی برای نبرد آخرین است. موج حمایت گسترده داخلی و بین المللی و منطقه ای و ایرانی محصول انتشار همین اشعه میباشد.
این تاثیر چیزی نیست که دشمن از آن غافل باشد. به همین دلیل از موضع تدافعی، پا بپای حمله جناتیکارانه تروریستی سپاه قدس با موشک به لیبرتی، تیر های زهر آگین عقبه نیروی تروریستی قدس وارد میدان میشود تا در گرماگرم نبرد گرد و خاک تولید کنند و تاثیرات این اشعه آگاهی بخش را کم نمایند .
عقبه نیروی تروریستی قدس وارد میشود .
عقبه نیروی تروریستی قدس هم چون خفاشان و حشرات و عقربهای نیشداربی مقداردرتاریکی به حیات خود ادامه میدهند، گرگها در تاریکی زوزه میکشند، مار و عقربها به دنبال پرنده های خونین بال درتاریکی میگردند تا چنگالهای کثیفشان را در خون آنها فرو ببرند. آنها حاضر و آماده هستند ،مرحله اول موشک پرانی نیروی تروریستی قدس تمام شود و آنگاه دست به کار شوند و مرحله دوم یعنی موشک های شیطان سازی خود را برروی اجساد خونین مجاهدان لیبرتی شلیک نمایند. ولی غافل از آن که خون پاک و سرخ شهدای سرفراز لیبرتی مخصوصا خون سردار قهرمان حسین ابریشم چی کوس رسوایی آنها را پیشاپیش به صدا در آورده است. بیچاره شب پرستان که نمیدانند اگر تمامی تاریکی های جهان هم جمع بشود قادر به خاموش کردن شعله وگرمای یک شمع هم نخواهند بود.
شاعر مزبله نشین درباری اسماعیل یغمایی، تواب تشنه بخون ایرج مصداقی، ماماچه پلیدک بی عاطقه اقبال، پاسدار سردوشی گرفته سعید جمالی، همنشین شیطان محمدجعفری، ضعیفه بیچاره اسیر ایدئولوژی زن ستیر ملاها منیژه حبشی، حنیف حیدر نژاد یا قهرمان حیدری، وکیل ریش بزی که حرف زیاد میزند ولی مفت حرف نمیزند و موضع نمیگیرد، دکتری که به تیمار یابوی خویش مشغول است و م ت اخلاقی نوچه تواب تشنه به خون و سایر مزدوران و حشراتی که بدستور وزارت اطلاعات از زیر تخته سنگها بیرون آمدند از این قماش هستند.
آنها در حمله به لیبرتی، بیش از هر زمان دیگر نشان دادند که عقبه نیروی تروریستی قدس بوده و از این ارگان تروریستی خط میگیرند.
رزمگاه یعنی محل رزم و نه محل زندگی و بزم، رزمی بی امان با قاتلین مردم ایران، آنها درعین عشق به زندگی و مظاهر آن عاشق مردم خودشان هستند،آنها میگویند، اگر زندگی راحت خوب است پس باید برای همه مردم ایران، برای کارتن خوابها، برای دخترکان و پسران گل فروش نازنین، برای معتادان، برای زنان و کودکان خیابانی که گل عمرشان در خیابانها پرپر میشود و برای کارگران و زحمتکشان و برای معلمین و.... هم خوب باشد. پس تا وقتی که مردم از این زندگی خوب بی بهره هستند، بفکر زندگی خود و منافع خود بودن عین فردیت و خود خواهی است. مجاهدین چنین زندگی خود خواهانه ای را سالهاست که سه طلاقه کرده اند.
Posted by IRAN ZAMIN at ۱۵:۰۱ هیچ نظری موجود نیست:
با ایمیل ارسال کنیداین را در وبلاگ بنویسید!در Twitter به اشتراک بگذاریددر Facebook به اشتراک بگذاریداشتراکگذاری در Pinterest
Labels: ایران،مجاهدین،مریم رجوی،مسعود رجوی، مجاهدین خلق ایران،مقاومت ایران،
دوشنبه، آبان ۱۱، ۱۳۹۴
واكنش يزيد عمامه به سر به خروش «حاضر! حاضر!» حسينيان در ليبرتي عليرضا خالوكاكايي
همانطور كه انتظار ميرفت يزيد عمامه به سر، خروش رعدآسا و پرطنين نوادگان آرماني امام حسين را در سرزمين كربلا برنتافت، و با رگباري از موشك هاي مخرب به آن پاسخ داد. به قول معروف رسيد داد كه پيام نوحة يزدي مجاهدين و خروش «بشنو اي يزيد! / مرگت در رسيد» و « ما سرنگونت ميكنيم» آنان به بهترين وجه، در ايران تحت حاكميت آخوندي انعكاس يافته است.
خامنه يي، هم پياله با يزيد، درست در ماه محرم دستش را به خون حسينياني آغشت كه تنها جرمشان هم آوايي و هم قلبي با رهبر و مقتدايي تاريخي اشان در ارض كربلاست. او بخوبي در رژة خيره كننده و برق نگاههاي پرصلابت زنان و مردان مجاهد، طنين مرگ خود و رژيمش را به گوش شنيد. سرخي پرچم هاي تسليم ناپذيري، دستهاي افراشته، پاهاي كوبان و مشت هاي گره كردة آنان در خيابانهاي ليبرتي، حاضر به جنگ بودن «لشگرهاي صف در صف فدايي» را به نمايش گذاشت، و طبعا ولايت يزيدي نميتوانست در برابر آن دست روي دست بگذارد؛ ولي آيا گوياتر از اين امكان داشت به جهان و به مردم چشم انتظار ايران نيروي سرنگون كننده را معرفي و بازمعرفي نمود؟ آيا بهتر از اين ميشد گفت كه ليبرتي به كانون پرتپش نبرد، و به پلي به سوي تهران تبديل شده است؟
اگر چه طبق معمول، رژيم براي لاپوشاني جنايت و فرار از مكافات، بوزينهيي به نام غاسق بطاط را نبش قبر و بازمصرف كرد؛ اما ناگفته پيداست كه «غاسق بطاط» يا هر اسم مشعشع ديگر، نامهاي مستعار نيروي تروريستي قدس است. استقرار سكوي موشكي ويژة اين عمليات در پشت كاميون، وارد كردن آن تعداد موشك با كلاهكهاي داراي نيروي تخريب بالا، انتخاب زمان تجمع رزمندگان، نيز استفاده از شرايط باراني و آبگرفتگي سنگرهاي ليبرتي، و حتي در نظر گرفتن صداي رعد و برق و همزماني آن با انفجار، همه و همه حساب شده و براي گرفتن بيشترين تلفات از مجاهدين بوده است. خامنه يي بعد از امضاي رسمي برجام، بايد قيمت را از مقاومت ايران ميگرفت. اودر چنبرة بحرانهاي لاعلاج، در بحبوحة اوجگيري سگ دعواهاي دروني جناحها و نيز چشمانداز عملكرد زهر منطقه يي و از دست دادن سوگلي و دست نشاندة خود در سوريه، چارهيي جز اين نداشت. حال بهتر ميشود دريافت كه سناريوي لو رفته و جزغالة شدة «خانوادة مجاهدين»، با هدف زمينه سازي و ايجاد پوش براي اقدام به اين جنايت كثيف بوده است و لاغير.
يزيد عبا پوش و دستار بند نميداند كه انفجار هر موشك در ليبرتي، به همان ميزان محبوبيت مجاهدين را در قلب مردم ايران و جهان به صورت انفجاري افزايش ميدهد. هر قطره خوني كه از تن مجاهد خلق به زمين ميريزد، باعث روياني سروستانهاي عشق و اعتماد در جامعة ايران ميشود. آيا سمندر را از آتش و مجاهد خلق را از بمب و موشك ميترساند؟! هيهات مناالذلة! مجاهد خلق از روز نخست گزينش جان به خطراندازي و پاكباختگي، در سنگر دو در دهانة خطر زيسته و هم خانوادة باروت و فشنگ بوده است. انتخاب او از روز اول جز اين نبوده است كه خودش را فدية آرمان آزادي مردم ايران كند. شهادت نقطة كمال هر مجاهد خلق است. اينجا تنها جايي است كه ممكن است مجاهدي به مجاهد ديگر غبطه بخورد. زيرا ميداند او (خدا) هميشه خوش عطرترين و شبنم افشانترين گلها را برميگزيند، برميچيند و به نزد خود ميبرد. براستي كدام مجاهد خلق است كه در سيماي به لبخند نشسته و به جاودانگي نظر بستة شهيدان ننگريسته و زير لب بارها نجوا نكرده باشد «يا ليتني كنت معكم فأفوز فوزا عظيما»
داستان بازماندگان، به دوش كشندگان رسالت شهيدان و همچنان راست قامت ايستادگان در ليبرتي ترجمان آية 23 از سورة احزاب است:
«مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُم مَّن قَضَى نَحْبَهُ وَمِنْهُم مَّن يَنتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِيلاً».
داستان، داستان مقاومت به هر قيمت است. داستان وفا به عهد، صداقت ورزي و ايستادگي در پاي گفته ها و قولها تا بن استخوان.
امروزه در كنار بنگالهاي موشك خورده، از هر مجاهدي بپرسي براي چه در ليبرتي است، خواهد گفت: «براي جنگ با آخوندها و تحقق سرنگوني». اين عزم با هر بار موشك پراني خامنه يي جزمتر ميشود و صيقل ميخورد.
ليبرتي زمين جنگ است. اگر دشمن ارادة كرده است كه با اين زبان با ما بجنگد - ضمن خوشامد- به او ميگوييم: «بجنگ! تا بجنگيم» تا بدانيم كه چه طرفي سرانجام از اين جنگ متضرر ميشود. ما براي نبرد، در هر زمان، با تمام توش و توان آماده ايم. خروش «حاضر! حاضر!» گفتن هايمان در روز عاشورا، گواه آمادگي در پيشگاه مردم ايران است.
كلام آخر اين كه:
در خاك پاي امام حسين، با بوسه بر زميني كه او بر آن جنگيد و با تأسي به او كه سرور شهيدان و متقداي آزادگان است ميگوييم اگر جادة آزادي مردم ايران جز با خون سرخ و جوشان مجاهد خلق هموار نميشود پس اي موشك ها! بگيريدم!
ان كان دين محمد لايستقيم الا بقتلي فياسيوف خذيني!