دهم اکتبر وقتى پریا و فرزاد در کنار دست خانم مریم رجوى در پاریس ظاهر شدند و خانم مریم رجوى این حضور را شلیک به قلب ارتجاع نامید، همه ى اعضاء و هواداران مقاومت به طور بسیار طبیعى و با شناخت عمیق از ماهیت ضدبشرى رژیم ولایت فقیه، منتظر واکنش جنایتکارانه ى رژیم بودند.
از طرف دیگر شرایط بسیار متلاطم سیاسى در درون رژیم در دوران، با استفاده از عبارت مسعود "پسابرجام" و "پسا برشام" درهم ریختگى بى سابقه ى سران رژیم و جوشش تظاهرات و اعتراضات متعدد مدنى و صنفى و حقوق بشرى در داخل کشور، به نحوى إیجاب میکرد
که رژیم براى حفظ تعادل مقطعى خودش به تهاجم به سوى بزرگترین وفعالترین و در حقیقت اصلى ترین دشمن خود دست زده و با دست خود پرده ى فریب و ریاکارى تن دادن به قواعد جامعه متمدن جهانى را دریده و ماهیت ضد بشر، خونریز و قرون وسطائى خود را مجددا عیان کند و موتور دور جدیدى از اختناق در داخل را روشن کند. شکستهاى جدى رژیم در صحنه ى یمن و در گل نشستن در عراق و سوریه هم قاب خارجى این تصویر هستند. از طرف دیگر شرایط بسیار متلاطم سیاسى در درون رژیم در دوران، با استفاده از عبارت مسعود "پسابرجام" و "پسا برشام" درهم ریختگى بى سابقه ى سران رژیم و جوشش تظاهرات و اعتراضات متعدد مدنى و صنفى و حقوق بشرى در داخل کشور، به نحوى إیجاب میکرد
در همان روزى که در ادامه ى سیاست مماشات، رژیم را به میز مذاکرات وین دعوت میکنند، رژیم ولایت با موشک باران لیبرتى، دریافتى پیام مماشات را به اوباما و حضرات اطلاع میدهد که دنیا هر طور بچرخد، این حکومت دشمن خودش را میشناسد و اعتراف میکند که ترس تاریخى و پایان ناپذیر او از مجاهدین نه تخفیف یافته، نه مشمول مرور زمان شده و نه قابل سرپوش گذاشتن است.
بدون شک شهادت هر مجاهد خلق ضربه ى به جنبش محسوب میشود اما آیا این ضربات باعث ترسیدن و از مبارزه دست برداشتن و وادادن مجاهدین شده و یا برعکس؟ واقعا درد و داغ دل تک تک مجاهدین و هواداران و فعالین این مقاومت از خبر شنیدن شهادت سردار برجسته ى ارتش آزادى، حسین ابریشمچى، ایا پیامى جز وابستگى و دلدادگى این افراد به سازمان محورى مقاومت و رهبرى ان دارد؟ ایا بدون هیچ تعارف و مبالغه، تنها با مقایسه خبر سنگین این شهادت با آنچه در سى و چند سال اخیر دیده ایم، پیامى جز رزم پر توان تر و جانانه تر این سازمان و مقاومت، اشعه و نورى ساطع میشود؟
رژیم بهاى سنگینى براى این جنایت پرداخته است و بالطبع باز هم جنایت خواهد کرد، اما آیا اعتراف از این صریحترى میشود یافت که در روز دعوت به نشستن سر میز مذاکرات با ابرقدرتهاى جهانى، این حمله نشان میدهد که تهدید اصلى رژیم در کجاست؟ بادکنک تبلیغاتى که مجاهدین در ایران نقشى ندارند را خود این حکومت از بین برد! داشتن هوش طراحى سفینه هاى فضاپیما لازم نیست که اعتراف عملى رژیم به ترس از مجاهدین خلق را، دریافت.
در این میان راه اندازى سیرک مجدد مزدوران بسیج شده ى وزارت اطلاعات در مقابل لیبرتى، هدفى جز زمینه سازى براى کشتار جدیدى نداشته است. لعنت تاریخ و مردم به حمالان هیزم جهنم باد!
وادادگان خودفروخته، مملو از کینه ى ضد بشرى به مجاهدین و رهبرى این مقاومت، براى شستن دستهاى خونین رژیم، به کسب و کار ناشرافتمندانه ى تقسیم تقصیر بین جلاد و قربانى پرداخته و با گرفتن فیگور فرا خاکى و تنزه طلبانه با فرافکنى در حد اخوندهاى وزارت اطلاعات، به موازات سپاه قدس به پرتاب لوش و لجن به رهبرى مجاهدین پرداخته "که بعله ... اگر میخواستند همه را بیرون بیاورند، مى آوردند و خون شهدا، برایشان دستمایه ى فرار از مسئولیت است" واقعا که رذالت آخوندى از مرض هارى واگیرتر است اما درمان هم ندارد. قصد حضرات از ادامه ى ترور شخصیت رهبرى مجاهدین، تکمیل سیاسى هجوم نظامى است و بس! هیچ نیرو و حزب و شخصیت سیاسى در محکومیت این تهاجم در محکوم کردن تام و تمام رژیم و سیاست مماشات درنگ نکرده است. بازهم نشان داده شد که فرق رژیمى با ضد رژیمى تا چه حد است. زندانیان در زیر تیغ و تهدید دار با امضاء و اسم خودشان به جنایات رژیم اعتراض میکنند. فعالین حقوق بشرى این جنایت را با کشتار زندانیان سیاسى در سال ١٣٦٧ معادل میدانند. به نظر میرسد که باند تواب تشنه به خون تنها چیزى که از رژیم کم دارند، مصاحبه با سررسته ى معدوم جیش المختار است که دیگر در لجن پراکنى و توهین و دشنام گوئى به مجاهدین از زنده و شهید، در ردیف خبرگزارى فارس سپاه پاسداران قرار گیرند، وگرنه درانتخاب کلام از هیچ لمپن بسیجى هیچ کم نگذاشته اند.
رذالت غنى شده یعنى در لحظه ى بعد از حمام خون مجاهدین، در جایى که نه برق هست و باران شدید در روز قبل از حمله همه چیز را مختل کرده بود، یقه ى مجاهدین را گرفت و در منبر بى بى سى بالا رفت که ما خانواده ها نگرانیم، البته واژه ى زیبا ى خانواده در دوران اخوند از تعدى مصون نمانده اما اگر فقط یک دلیل لازم باشد که طرف سر در آخور رژیم داشته و دارد، همین کافى است. به عنوان شاهد عرض میکنم که بنده با دختر خواهر گرامى و قهرمانم در لیبرتى مدام و مرتب با اینترنت و نامه و گه گاه تماس مستقیم تلفنى در تماس بوده ام و الان هم نگران سلامت او هستم، اما این وسط مدعى رهبرى مجاهدین شدن، نشانى جز از مزدورى رژیم نیست! ادا و اطوارهاى تمساح اشک ریزان، کسى را نمى فریبد. با فرمانده کاظم، (چه نامى! کاظم یعنى فروخورنده ى خشم) و دیگر سروران شهید لیبرتى، دیگر بار بر پیمان تعهد به تلاش براى سرنگونى این حکومت ضد بشرى، تاکید میکنیم.
زنده باد سازمان پرافتخار مجاهدین خلق ایران